کسب و کار

صفر تا صد “موفقیت” از شروع

خب داستان دقیقا از اینجا آغاز میشه که ما یک کسب و کار جدیدی رو میخواهیم شروع میکنیم و در آن به موفقیت برسیم!

موفقیت:وقتی به چیدمان نفرات فکر میکنیم اول از همه به فکر استخدام یک منشی هستیم. دقیقا کار منشی چی هست؟!
منشی یعنی کسی که جوابگوی تلفن باشه و بعضی کارهای اداری رو انجام بده. مثل نامه نگاری، مکاتبات وووو.
اما آیا منشی در راس اولویت های استخدامی برای شروع یک کسب و کار موفق است؟!

بیایید تعارف رو کنار بزاریم، کلیشه ای و با رویا پردازی با هم صحبت نکنیم. هر کسب و کاری رو که تازه راه اندازی کنیم یک مدت زمانی رو باید برای خاک خوری در نظر بگیریم تا به موفقیت برسیم. اینجا با هم هستیم تا از نقطه صفر شروع کنیم.

موفقیت در کار

بخش اول: تصمیم گیری برای موفقیت!

ابتدا باید هدف خوبی برای شروع کردن موفقیت آمیز یک کسب و کار جدید داشته باشیم. مثلا دوست داریم که یک فروشگاه کوچک لوازم آرایشی در محله ای داشته باشیم، یا تصمیم میگیریم فروشگاه بزرگی در یک محله داشته باشیم تا از محله های دیگر نیز مشتری بگیریم.

ممکنه خیلی فراتر از این فکر کنیم و تصمیم به داشتن یک شرکت پخش لوازم آرایشی و بهداشتی داشته باشیم. این رو باید و دقیقا قبل از شروع هر کاری تصمیم بگیریم.

چجوری تصمیم بگیریم و از چه معیار هایی برای تصمیم گیری استفاده کنیم؟!

دوران مدرسه رو بخاطر دارید؟! یادتون هست که اگر با لباسی ناهمگون به مدرسه میرفتیم چه اتفاقی می افتاد!؟ در اینجا یک خاطره قشنگ و آموزشی براتون تعریف کنم تا در انتخاب شغل آینده توفیق داشته باشد.
در دوران دبیرستان و در حدود سال هشتاد، با این حال که مدرسه ما تابع پوشیدن لباس فرمی نبود اما وضعیت ظاهری و پوششی که در چهارچوب قوانین نظام آموزشی باشد جز وظایف اصلی دانش آموزان به حساب می آمد.

اگر هم لباس های خارج از عرف به تن داشتیم که مشمول جریمه و نمره منفی و بعضا اخراج های موقت بود. وضعیت مو هم که معلوم بود، یذره بلند بود یا نوع خاصی کوتاه کرده بودیم یه چهارراه وسط سرمون به یادگار میگذاشتند.

حالا توی همچین دورانی من با یک پوشش خارج از عرفی رفتم مدرسه. از صف صبحگاهی و غیره به یک مکافاتی گذشتم ولی سر کلاس با یکی از معلمان رودرو شدم. اونم معلم معارف یا همون دینی سابق که حالا خودتون وضع پیش اومده رو تصور نمایید!

درس معلم در مورد موفقیت:

خلاصه هر تصوری توی ذهن من شکل میگرفت جز یک اتفاق آموزنده. معلم معارف اسلامی، “من” رو خطاب کرد. از من پرسید دوست داری در آینده چه کاره شوی!؟ من که منتظر سوال و یا حرف دیگری رو داشتم گفتم دوست دارم نویسنده بشم. لحظه ای درنگ کرد و گفت: به نظرت یک “نویسنده” چه تیپی لباس میپوشه؟!!!
باور کنید بدجوری به فکر فرو رفتم. همیشه دلم میخواست نویسنده شوم اما واقعا نوع پوشش نویسنده چه ربطی داشت. مگه با یک شلوار جین زاپ دار و تیشرت نمیشد نویسنده شد!!؟؟

 

معلم در ادامه گفت: وضعیت ظاهری در آینده شما خیلی تاثیر داره. اگر میخواهید دکتر شوید، از همین الان روپوش سفید تن کنید. یا اگر قراره مدیر عامل یک شرکت شوید، کت و شلوار بپوشید. هر شغلی که میخواهید داشته باشید، ببینید صاحبان آن شغل چه پوشش عرفی دارند و از همین الان شکل پوششی اون شغل رو داشته باش

 

بی تعارف بگم!؟ همین که به وضع ظاهری من گیر نداده بود، خوشحال بودم و اون موقع اصلا موضوع رو درک نکردم و فقط میگفتم بله حق با شماست.

موفقیت در کار

کمی بعد وقتی به این موضوع فکر کردم متوجه عمق مطلب معلم شدم. “این که شما اگر میخواهید وارد یک حرفه ای شوید خیلی مهم است که شکل اون کار رو به خودتون بگیرید”. باور کنید این خیلی مهمه.

به نظر من از دو معیار برای انتخاب هر کاری باید استفاده کرد:

   یک: عاشق باشید. 

   دو: مهارتش را داشته باشید.

“عزیز من: باور کنید نمیشه دلتون و عشقتون تاسیس مثلا یک شرکت خدماتی باشه اما بخاطر کسب ثروت وارد یک بیزینس دیگری بشید اونم بدون دانش و به موفقیت برسید. مطمئن باشید ته این راه فقط کشتن روزهای جوانی زندگی تون خواهد بود”

پس در اولین قدم تصمیم بگیرید که چی میخواهید. عاشق هستید و یا در قدم بعدی با داشتن اون مهارت، عاشق خواهید شد.
یک نکته هم هست: ثروت مند شدن هم میتونه معیار انتخاب باشه. مثلا شما مهارت فنی دارید اما عاشق شغل تجارت هستید. خب این هم از قانون معیار های ما خارج نیست، من هم گفتم یا عشق یا مهارت، نکته هم دقیقا همینجاست.

اگر عاشق هستید بخاطر اون عشق مهارتش رو کسب کنید 

اگر مهارتش رو دارید و انتخابش کردید عاشقش بشید.
نظر معشوق مهمه؟َ  پس لباسش رو به تن کنید.  لباس به شما قدرت و انگیزه میده.

من”میرا” هستم و نویسنده مقاله “صفر تا صد” . دراین مقاله برای شما از رموز “موفقیت” و روش شروع یک کسب و کار جدید خواهم گفت.

یک گچ کار ساختمانی رو در نظر بگیرید! آیا به نظر شما میتونه در حین کار از ساعت مچی استفاده کنه و انگشتر داشته باشه؟ یا مدیر عامل یک شرکت میتونه با روپوش دکتر در محل کارش حاضر بشه!؟

دو نفر مستقل برای استخدام و گزینش حرفه مدیر فروش، وارد یک شرکت تجارتی میشوند. یکی با تی شرت رنگین کمان و شلوار رنگی ، دیگری با کت و شلوار و لباسی رسمی.

فراموش نکنیم که متاسفانه یا خوشبختانه از نگاه اول نمیشه غافل شد. حتی اگر نفر اول سطح سواد بالاتری داشته باشه، تا همینجا نفر دوم مصاحبه رو برنده شده.

تاثیر پوشش شغلی در موفقیت

عزیز من دقت کن: “بحث پوشش خیلی خیلی در آینده شما در انتخاب یک شغل و رسیدن به موفقیت مهم خواهد بود”

فرض کنید وارد حرفه قصابی شدید، اما پوشیدن لباسی که به لکه ی خون یک دام آغشته شده برای شما سخت است. چطور میخواهید یک عمر این لباس رو به تن کنید؟ً!

قبل از شروع به انتخاب هر کاری، آینده اون شغل رو مورد آنالیز و بررسی قرار بدید.

   “تنها مشکل اون لباس نیست، مشکل وضعیت آینده شما با اون شغله”

عزیزم دقت کن نکته اصلی همینه: آینده شما از هر نظر با انتخاب اون شغل چه خواهد بود؟!

اگر دنبال یک ماشین لاکچری هستی، فلان شغل رو انتخاب نکن که تهش موفق ترین شخصی که توی اون کار هست حتی یک ماشین ساده هم نداره. اما اگر امروز تصمیم گرفتی اون شغل رو انتخاب کنی، در آینده حسرت نداشته ها رو نخور.

اینجوری فقط خودت و عمرت رو فنا کردی عزیزم. اگر مهارت خاصی توی کاری که میدونی آینده مالی موفقی نداره، داری، ولی دلت فلان شغل رو میخواد که به واسطه اون ثروتمند بشی، از همین الان شروع به کسب مهارت اون یکی شغل رو بکن.

“من نمیگم هیچ وقت برای شروع کردن دیر میشه،،، نه اصلا همچین شعاری رو نخواهم داد.
اما بدون هر چه زودتر شروع کنی، زودتر به موفقیت خواهی رسید.”

پس اول تکلیف عشق رو مشخص بکن، اشتباه کردن عیب نداره. اما اینکه آینده رو مد نظر نگیری و بعدش متوجه بشی، اشکال داره و عیب حساب میشه.

قبل از شروع رابطه ای ناموفق، پایان دادن راحت تره تا اینکه بعد از شروع و با کلی وابستگی بخوای تازه طلاق بگیری.

اگر دلت میخواد یک شرکت پخش لوازم آرایشی و بهداشتی رو داشته باشی، پس فکر زدن یک مغازه کوچک محلی رو نکن.

میگی پله پله؟ میگم این پله، راه پله یک جای دیگری غیر از اون مسیر شماست!!!

عشق، مهارت، آینده نگری سه رکن اصلی برای انتخاب یک شغل است.

با ما همراه باشید با بخش دوم: تحویل کلید.

نویسنده: میرا

 

امتیاز خود را ثبت کنید

نوشته های مشابه

یک دیدگاه

  1. سالها پیش باید این مقاله رو می خوندم!!!
    اون روزی که میخواستم برای آینده تصمیم بگیرم خام بودم و از روی نادانی وارد شغلی شدم که امروز نمیتونه ارضام کنه.
    باید به این موضوع فکر میکردم که آینده من با اون شغل چیه، اما متاسفانه کسی این حرف رو به من نزد و راهنمایی نکردند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا